نتایج جستجو برای عبارت :

شکار لحظه ها

Open Season 2010,خرس قهوه‌ای,دانلود انیمیشن Open Season,دانلود انیمیشن فصل شکار 3 با دوبله فارسی Open Season 2030,دانلود انیمیشن فصل شکار 3 زبان اصلی,دانلود دوبله فارسی Open Season 2010,دانلود دوبله فارسی انیمیشن فصل شکار 3,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود کارتون Open Season 2010 720p,دانلود کارتون فصل شکار 3 با کیفیت 1080p,دانلود مستقیم انیمیشن Open Season 2010 1080p,زیرنویس فارسی Open Season 2010,زیرنویس فارسی انیمیشن فصل شکار 3,فصل شکار,
ادامه مطلب
احکام شکار با سگ شکاری چست؟
 

احکام شکار حیوانات با سگ شکاری
 
احکام اسلام منحصراً از قرآن کریم استفاده نمی‌شود، بلکه احادیث پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) و سنت و سیرۀ آن بزرگواران نیز از منابعی است که احکام و دستورات شرعی از آنها استفاده می‌شود.
شکار کردن با سگ
ادامه مطلب
Open Season 2008,خرس قهوه‌ای,دانلود انیمیشن Open Season,دانلود انیمیشن فصل شکار 2 با دوبله فارسی Open Season 2008,دانلود انیمیشن فصل شکار 2 زبان اصلی,دانلود دوبله فارسی Open Season 2008,دانلود دوبله فارسی انیمیشن فصل شکار 2,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود کارتون Open Season 2008 720p,دانلود کارتون فصل شکار 2 با کیفیت 1080p,دانلود مستقیم انیمیشن Open Season 2008 1080p,زیرنویس فارسی Open Season 2008,زیرنویس فارسی انیمیشن فصل شکار 2,فصل شکار,
ادامه مطلب
Open Season 2006,خرس قهوه‌ای,دانلود انیمیشن Open Season,دانلود انیمیشن فصل شکار 1 با دوبله فارسی Open Season 2006,دانلود انیمیشن فصل شکار 1 زبان اصلی,دانلود دوبله فارسی Open Season 2006,دانلود دوبله فارسی انیمیشن فصل شکار 1,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود کارتون Open Season 2006 720p,دانلود کارتون فصل شکار 1 با کیفیت 1080p,دانلود مستقیم انیمیشن Open Season 2006 1080p,زیرنویس فارسی Open Season 2006,زیرنویس فارسی انیمیشن فصل شکار 1,فصل شکار,
ادامه مطلب
دانلود آهنگ میخوام برم کوه سیما بینا
دانلود آهنگ میخوام برم کوه شکار آهو از شهاب عباسی
دانلود آهنگ میخوام برم کوه شکار آهو سیما بینا
دانلود آهنگ میخوام برم کوه شکار آهو با صدای میترا

دانلود آهنگ میخوام برم کوه از سولماز
دانلود آهنگ میخوام برم کوه شکار آهو سولماز
دانلود آهنگ میخوام برم کوه شکار آهو از قنبر نارویی
آکورد آهنگ میخوام برم کوه شکار آهو
شیر و گرگ و روباهی با هم به شکار می روند. آن ها با همراهی هم یک گاو وحشی، بز و خرگوش شکار کردند
 
شیر به گرگ می گوید این سه شکار را تقسیم کن. گرگ گفت گاو وحشی که بزرگتر است از آن شماست. 
 
من از بز استفاده می کنم و خرگوش هم قسمت روباه باشد. شیر گفت چه گفتی؟ در جایی که من وجود دارم تو اظهار وجود می کنی
 پیشتر بیا. 
 
گرگ که پیش آمد شیر با پنجه های نیرومندش او را در هم درید.
سپس شیر رو به روباه کرد و گفت حالا تو این شکارها را تقسیم کن.
 
روباه گفت سرورم ای
در حالی که نه بدن ورزیده گوریل ، نه قدرت بازو خرس ، نه سرعت پلنگ ، نه خیز آهو ، نه درندگی گرگ ، نه حیله گری روباه و نه خصلت کفتار را دارد ولی او را سلطان جنگل مینامند !!! 
شیر به دلیل خصائص رفتاریش سلطان جنگل است، چون تا گرسنه نباشد شکار نمیکند ( درنده خو نیست ) ، 
در وقت گرسنگی شکار را به اندازه نیازش انتخاب میکند ( طماع نیست ) ،
در بین حیوانات قوی ترین را انتخاب میکند ( ضعیف کش نیست ) ،
از میان حیوانات ماده های باردار را شکار نمیکند، ( رحم و شفقت دارد
تخته نرد و شطرنج خاتم کاری دالووری شکار برجسته زمینه رنگی
خانه > خاتم کاری > تخته نرد خاتم و شطرنج > تخته نرد و شطرنج خاتم کاری دالووری شکار برجسته زمینه رنگی
تخته نرد طرح شکار

تخته نرد و شطرنج از جنس چوب و خاتم کاری اعلی طرح دالووری شکار برجسته زمینه رنگی
ابعاد :۴۰*۴۰*۳ سانتیمتر
دارای ضمانتامه کتبی ۵ ساله
متعلقات : مهره صدفی خاتم و کاور ترمه

تخته نرد شطرنج خاتم کاری دالووری شکار برجسته زمینه رنگی
تخته نرد شطرنج خاتم کاری دالووری شکار بر
شکار پهپاد #گلوبال_هاوک در منطقه #کوه_مبارک با موشک #سوم_خرداد در دنیایی که نیمی از کشورها طرفدار استکبار آمریکا هستند فقط از عهده دعای کمیل خوان‌ها و نماز شب خوان‌ها برمی‌آید. 
در نهایت سرنوشت این است که هر سلاحی که در دست کافران است یا باید به دست رزمندگان اسلام برسد یا نابود شود
"شکار" ممکن است جدید و بحث برانگیز باشد، اما داستانهایی درباره انسانهایی که بشرِ زنده را برای ورزش و تفریح شکار می کنند، در سینما چیز جدیدی نیست؛ چرا که در سال ۱۹۳۲ ما شاهد فیلم The Most Dangerous Game ساخته ایروینگ پیکل و ارنست بی شوودسک بوده ایم و تا به امروز تولید چنین آثاری وجود داشته که در آن ما شاهد شرور هایی هستیم که صفات انسانی را پاک از دست داده اند. در وقع شکار هم برداشتی آزاد از داستان کوتاه خطرناک ترین بازی می باشد. هر چند تصور و فرض نمی شود، ت
خیلی وقتها به این فکر می کنم که چه انتظاری از دنیا دارم؟ دنبال چی هستم؟ کجا را می خوام بگیرم؟
وقتی خیلی سطحی فکر می کنم آرزوها و خیالات بزرگی دارم ولی وقتی عمیقتر نگاه می کنم می بینم دنبال یک چیز بیشتر نیستم و تمام تلاشم صرفا در این راستاست.
شادی
 
اما معنی این شادی چیه؟ آنچه که در اعماق وجودم حس کرده ام احساس رضایت از لحظه ها است. مثلا وقتی در حال عبور از خیابان هستم با برداشتن یک تکه آشغال از روی زمین احساس رضایت می کنم. وقتی با یک کودک با مهرب
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌.
این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌.اما با اینکه ‌رفت
در یک روز گرم بهاری هوای دلم ابری است .... 
ابرهایی که با احساس بارور شده اند ....
دلم برای ماندن در مسیر احساس، از هر لحظه آماده تر است ...
همچون صیدی که بی تاب شکار شدن باشد میخوام بگریزم از شکارچیان خوش رنگ ....
راهم آسان نیست ولی تو هستی ....
پس آسان است ....
درد زیاد است ولی دوا هست ....
پس آسان است ...
دیو هست ولی فرشته بسیار است ....
پس آسان است ....
دروزرا گیاهی گوشتخوار با شاخک های منحصر به فرد است، این گل گوشت خوار کوچک متعلق به آفریقای جنوبی است. این گیاه دارای شاخک های حساس و قوی برای شکار طعمه بوده و از شاخه های لجز و چسبناک خود برای شکار حشرات استفاده می کند. پس از شکار طعمه، شاخه ها به سمت مرکز جمع می شوند و با ترشح غدد گوارشی هضم حشره برای گیاه میسر می شود. شاخه های رنگارنگ این گیاه تا 3.5 سانتی متر رشد می کنند. این گیاه گوشتخوار را می توان به عنوان گیاه خانگی نیز در نظر گرفت، چرا که ی
یا حسین
 
فصل شکار داره می رسه... اما تو این فصل، من و تو شکارچی نیستیم... شکارچی یکی دیگه است... ما یا شکاریم یا تماشاچی... شکارچی اباعبدالله ه. تا تو کی یه مایه ای ببینه... تا تو قلب کی یه نقطه روشنی ببینه... تا دل کی اونقدر دور و بر کشتی آقا بچرخه تا قلاب سیدالشهدا بالاخره بهش گیر کنه... اندازه "حر" که اگر خون به دل بچه های ارباب ما کرد، اما مایه داشت... اما آزاده بود...
 
فصل شکار آقا داره میاد... همه شکارها هم میان... از لوطی ها و مشتی ها تا مقدس ها نماها و
ابراهیم ادهم «رحمة اللهّ علیه» در وقت پادشاهی به شکار رفته بود. در پی آهویی تاخت تا چندان که از لشکر به کلّی جدا گشت و دور افتاد. اسب در عَرَق غَرق شده بود از خستگی. او هنوز می‌تاخت در آن بیابان. چون از حد گذشت، آهو به سخن درآمد و روی بازپس کرد که:« مَا خُلِقْتَ لِهذا،  تو را برای این نیافریده‌اند و از عدم جهت این موجود نگردانیده‌اند که مرا شکار کنی. خود مرا صید کرده گیر، تا چه شود؟» 
ابراهیم چون این را بشنید نعره‌ای زد و خود را از اسب درانداخت
با تیر و کمان کودکی امدر کوچه باغ های قدیمیدر انبوه درختان باران خوردهسینه ی گنجشکی را نشانه گرفته بودمکه عاشق تو شدمگنجشک به شانه ام نشستو من..شکارچی ماهری شدماز آن پس..هرگز به شکار پرنده ای نرفتمهر وقت دلتنگم آواز می خوانمپرنده می آیدپرنده می نشیندپرنده را می بویمپرنده را می بوسمپرنده را رها می کنمو چون شکار دیگری می شود..کودکی ام را می بینم..در انبوه درختان باران خوردهبا بوی کاهگل..و آواز پرنده..به خود می پیچد و گریه می کند..های آواز..چقدر ت
☺️۱ لحظه تحویل سال..!☺️
 
۲ لحظه عاشق شدن..!
 
☺️۳ لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده…!☺️
 
۴ لحظه دادن آخرین امتحان..!
 
☺️۵ لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین,
نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده…!☺️
 
6 لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی
هیچی بینتون تغییرنکرده…!!
 
☺️۷ لحظه ی لمس انگشتان نوزاد متولدشده..!!☺️
 
۸ لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه
برای خوابیدن داری..!!
 
☺️۹ یه شبه قشنگ,,تو خیاب
از زمان های بسیار قدیم ، شترمرغ علاقه مردم را برانگیخته است. جدا از شکار گوشت و لکه هایشان ، شتر مرغ ها در اسارت نگهداری می شدند ، توسط مصریان اولیه ، یونانیان و رومی ها مورد اهانت قرار می گرفتند. مصریان و زنان رومی با زاد و ولد شریف به مناسبت تشریفات ، بر شترمرغ ها سوار می شوند. در مقبره توتانکنامن پادشاه ، توصیفاتی وجود دارد که پرندگان را با کمان و پیکان شکار می کند. امتیازی که ظاهراً برای فرعونیان حفظ شده بود.
آخرین عکسی ک گرفته ام مربوط به فروردین 96 میشود. قبل از فوت برادر. بعد از آن دیگر عکسی از من به رضای دل ثبت نشد جایی! دروغ نگفته باشم برای یک دوست دو سه بار عکس فرستادم. برای رفع دلتنگی.. از همان ها ک میگیرند و میفرستند و پاک میکنند. یک بار هم در عکس ورودی دانشگاه بین 90 نفر به زور همکلاسی ها گنجانده شدم فقط جهت تکمیل تعداد افراد در عکس. عکسی ک وقتی میبینی در قسمت خانم ها به استثناء دو ردیف اول فقط یک سری لکه سیاه دیده میشود و چندی نقطه های سفید که از
_هربار که کسی وارد زندگیم می شد ،خلوتم رو ازم می گرفت و می خواست من رو به طور کامل تصاحب .
+می فهمم تو می خوای تا همیشه تنها بمونی .
_نه اینطور نیست ،تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه ،دوست دارم کسی وارد زندگیم بشه که با وجودش خلوت هم داشته باشم ،جوری که انگار دارم با خودم زندگیم می کنم و اون طرف فقط جنسیتش فرق می کنه
 
مریم کریمی 
اسفند 1398
من به تو خونه موندن عادت دارم...اصلا دوست دارم که تو خونه باشم...و نرم بیرون بین آدمها...این روزا برای من اصلا سخت نمیگذره...ولی خانواده ام نهه...اونا عادت ندارن...اونا حوصله شون سر میره...این روزا تبدیل به یه مامور بهداشت عصبی شدم که همش مواظبم بقیه بیرون نرن...دستشونو بشورن...و کارای بهداشتی لازمو انجام بدن... 
ولی...خیلی ها رعایت نمیکنن...خیلی ها فکر میکنن شوخیه...و باعث شدن ویروس بیشترو بیشتر منتشر بشه...برای همین دلم میخواد یه گروه شکار تشکیل بدم با
 
 
_هربار که کسی وارد زندگیم می شد،خلوتم رو ازم میگرفت و و میخواست من رو به طور کامل تصاحب کنه .
+می فهمم،تو میخوای تا همیشه تنها بمونی .
_نه اینطور نیست ،تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه ،دوست دارم کسی وارد زندگیم شه که با وجودش خلوتم هم داشته باشم،جوری که انگار دارم با خودم زندگی میکنم و اون طرف فقط جنسیتش فرق میکنه.
 
***
مریم کریمی اسفند 1398
BluRay,We're Going on a Bear Hunt 2016,x265 HEVC,دانلود We're Going on a Bear Hunt 2016 720p,دانلود انیمیشن We're Going on a Bear Hunt 2016,دانلود انیمیشن We're Going on a Bear Hunt با کیفیت 1080p,دانلود رایگان,دانلود رایگان انیمیشن ما میریم شکار خرس 2016,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود مستقیم انیمیشن We're Going on a Bear Hunt 2016,دوبله فارسی,زبان اصلی,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت          وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه‌ای          وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصه‌ای          وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره می‌کند          وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسرده‌ای          وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست          طالب بی‌قرار ش
تا حالا شکار رفتی؟ من میرفتم ولی دیگه نمیرم!
 
آخرین باری که شکار رفتم شکارگوزن بود.
خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم.
بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش.
وقتی بالای سرش رسیدم هنوزجون داشت. با چشماش داشت التماس می کرد.
نفس می کشید. زیباییش منو تسخیر کرده بود.
حس کردم که اون گوزن می تونه دوست خوبی واسم باشه.
میتونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسش درست کنم.
خوب که فکر کردم با خودم گفتم که اون گوزن واسه همیشه لنگ میزنه و وقتی منو ببینه یاد بلایی میفته که سرش آ
زیر این خورشید تاریک می سوزم
فاصله ام با ماه ، با تو ، یک ارزن نمی ارزد 
سزای خویش را نزدیک تر از قلب به خود می بینم
سزای انحراف من از آن رود بلند و سبز
سزای این صدای من که از فقر درون می نالد
از فقر تو می نالد
از فقر خدا می نالد
و از ترحم های عشق
از نسیم لحظه ای غمگین ، می نالد
لحظه های خوب در پی ویرانی
لحظه های درد در کنج سکوت ، می شوند معماری
اگر بوسه ای در خواب یک لحظه درون تو شود جاری 
بدان این را که آن لحظه
بی گناهی بی گناهی بی گناهی
 
آتلیه عکاسی کودک ( شکار عکس کودک )
 
من یک شکارچی هستم .. اما طعمه من با طعمه های دیگر شکارچی ها متفاوت است .
طعمه من در جنگل در حال حرکت یا در حال پرواز در آسمان نیست .
طعمه من لحظات استثنائی ای از کودکان است که هر کسی قادر به دیدن آنها نیست .
من شکارچی ای هستم که هر لحظه به دنبال آن یک ثانیه هستم تا حرکت صورت یا صحنه ای که عکس کودک را بهتر نشان دهد پیدا کنم . 
شکار میتواند خسته کننده و کمی شبیه جنگ باشد .
اما نکته جالب ماجرا این است که لحظات هیجان ان
خیره شو 
اتفاقات بزرگ آرام رخ می دهد 
مصل عشق های عمیق 
سریع نیستند 
شاید فکر کنی همه چیز ساکن است 
اما باید خیره شوی 
تا لحظه لحظه حرکتش را ببینی و کیفش را کنی 
آرام باش 
دوست داشتن صبوری می خواهد 
تمرین اهتسگی می خواهد 
 
 
 
 
 
مثل یک طلوع 
مثل یک غروب 
مثل یک سال نو شدن که از فروردین تا فروردین هر روز هروز ارام ارام اتفاق می افتد و در یک لحظه نتیجه حاصل می شود 
در یک لحظه روز می شود و دیگر شب نیست 
در یک لحظه ماه پشت اببر ها می رود و کم کم پنه
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
دوستان بیایید شعار را کنار بگذاریم و باور کنیم
همین لحظه میتواند،آخرین لحظه عمر و زندگی ما باشد،و هم میتواند لحظه تولد دوباره باشد.
بدون شک و یقین
اگر باور کنیم که این لحظه میتواند لحظه مرگ ماباشد
کینه و تکبر و غرور را در دل راه نمی‌دهیم نداشتن یا نداشتن را دلیل برتری نمی‌دانیم
واگرباورکنیم
این لحظه میتواند لحظه تولد دوباره باشد
به هیچ وجه مأیوس وافسرده و ناامید نمی‌شویم
(تو خود ح
کودکی  جهت شکار از خانه بیرون می زند  او به باغ و بستان می شتابد و پرنده های زیادی را شکار می کند . 
. پرنده ای که در کنار لانه اش  به مراقبت جوجه هایش می پرداخت شکار چی را می بیند که به سمت لانه او  می اید . باخود می اندیشد که چه طور شکارچی را از لانه اش دور سازد . به پرواز می اید و در اسمان به رقص زیبایی می پردازد تا نظر شکارچی را به سویش جلب کند . شکارچی به سمت پرنده نشانه می گیرد و پرنده در لابلای درخت انبوهی حفظ جان می کند . شکارچی دوباره به سمت او
پارادوکس عجیبی توی زندگیمون وجود داره
اینکه لحظه ای جنگجو طلب ترین ادم روی زمین هستی و لحظه ای دیگه تبدیل به یک بزدل نا امید میشی البته همه اینا بستگی به دید تو داره
در لحظه زندگی کن مهم نیس تهش برنده ای یا بازنده ، تهش تبدیل به یک گلادیاتور قهرمان میشی یا یک سرباز شکست خورده ، تو قدم بردار از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر و در این حین اهدافت رو فراموش نکن و به سمتش برو و هیچ فکر منفی رو تو دهنت راه اندازه ک خدابا ماست در تک تک این لحظات و نذاره گر تو
انسان نخستین به دنبال رد پای جانورانی که میخواست شکار کند،حرکت میکرد.او دستاورد شکارش را حمل میکرد.
در آغاز،آدم ها جانوران کم وزن تر را یا به دست میگرفتند یا بر پشت خود می انداختند و حمل می کردند.اگر در بردن گوشت شکار تنبلی میکردند،ممکن بود جانوران وحشی آنها ببرند و خوراکی بی درد سر به دست آورند.
گاهی هم پای جانوران کمی سنگین تر را به شاخه ای محکم می بستند و دو شکار چی شاخه را روی دوش خود میگذاشتند و آن را حمل میکردند. اما چنین روشی را برای حمل
گربه ای خبیث برای شکار هر روز تعدادی جوجه را می گرفت و انها را می خورد  و شکمی از عزا در می اورد او حتی به مرغ های بزرگ هم رحم  نمی کرد و با خباثت تمام انها را خفه و فرار می کرد . 
روزی صاحب مرغ ها از ترس گربه انها را در قفسی بزرگ می گذارد تا از شکار گربه در امان باشد. گربه تا چشم صاحب خانه را دور می بیند  خود را از شکافی کوچک وارد قفس می کند وتمام مرغها و جوجه ها را خفه می کند . 
سگی از دور دست  تمام ماجرا را شهود می باشد . او به گربه می گوید چرا انها ر
حالم حال ِ آسمان، لحظاتی پیش از یک تگرگ سنگین. حالم حال یک آتشفشان، لحظاتی پیش از فوران. حالم حال اقیانوس، لحظاتی پیش از سونامی. حالم حال ِ زمین لحظاتی پیش از لرزیدن. 
حالم حال ِ جوجه عقابی آماده ی اولین پرواز. حالم حال ِ کره اسبی که تازه جان ِ دویدن در پایش دویده، اما هنوز دویدن را نچشیده ... حالم حال ِ یوز ِ گوشه ای کمین کرده، برای اولین شکار زندگی اش. 
حالم ... حال ِ پیامبری ... دقایقی چند، پیش از بعثتش. حالم حال نویسنده ای، در لحظه ای پیش از خ
همین لحظه ها , گر چه دلگیر ولی زنده ام داشته اند همین لحظه هایی که یادت به جانم بیفتد من از هیچ مطلق به پا خواسته ام و تو از نهایت که ما رو به رو ایم ,, ولی فاصله بین مان مثل یک ثانیه قبل و حالاست در اوج تفاوت , در اوج تقابل #الهام_ملک_محمدی
شیر اور شارک دونوں پیشہ ور شکاری ہیں لیکن شیر سمندر میں شکار نہیں کرسکتا اور شارک خشکی پر شکار نہیں کر سکتی۔ شیر کو سمندر میں شکار نہ کر پانے کیوجہ سے ناکارہ نہیں کہا جا سکتا اور شارک کو جنگل میں شکار نہ کر پانے کیوجہ سے ناکارہ نہیں کہا جا سکتا۔ دونوں کی اپنی اپنی حدود ہیں جہاں وہ بہترین ہیں۔ اگر گلاب کی خوشبو ٹماٹر سے اچھی ہے تو اس کا یہ مطلب نہیں کہ اسے کھانا تیار کرنے میں بھی استعمال کیا جاسکتا ہے۔ ایک کا موازنہ دوسرے کے ساتھ نہ کریں۔ آپ ک
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ استوقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ استچون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ استخود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوستخود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانیخود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگرچون ناز تو میخواهد ، او را
ژانر : اکشن، ترسناک، هیجان انگیزتاریخ انتشار : 2020زبان : دوبله فارسیمدت زمان : 01:30:02امتیاز : 6.4 از 10خلاصه داستان : فیلم از جایی شروع می‌شود که دوازده غریبه در یک مکان نامشخص بیدار می‌شوند و نمی‌دانند کجا هستند و چگونه به آنجا رسیده‌اند، آن‌ها حتی نمی‌دانند برای یک هدف مشخص انتخاب شده‌اند، یعنی شکار و…
(نسخه دوبله فارسی سانسور شده)
دانلود نسخه 1080p با حجم 1.52 گیگابایت
دانلود نسخه 720p با حجم 784 مگابایت
دانلود نسخه 480p با حجم 415 مگابایت
درباره فیل
وحشتناک ترین لحظه ى زندگى، لحظه ای است که انسان را در سرازیرى قبر می گذارند.
شخصى نزدامام صادق(ع) رفت و گفت من از آن لحظه بسیار می ترسم، چه کنم؟
✅ امام صادق(ع) فرمودند:
زیارت عاشورا را زیاد بخوان.
آن مرد گفت چگونه با خواندن زیارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق(ع) فرمود: 
مگر در پایان زیارت عاشورا نمى خوانید اللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود؟
یعنی خدایا شفاعت حسین(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.
زیارت عاشورا بخوانید تا امام ح
امان از عکس هایی که فقط اسلایدهای خوب زندگی رو به نمایش میذارند....
عکسی که ظاهرا همه با مهربان کنار هم ایستادند و هر بی خبری با خودش فکر می کنه چقدر صمیمیت بین این افراد هست اما ای داد از وقتی که اون لحظه، فقط لحظه ی کوتاهی بین دو لحظه بحث و جدل و ناراحتیه و فقط به اجبار دوربین تغییر قیافه داشته و البته همون تغییر قیافه هم گاهی براش زورکی بوده... کسی که حتی برای نگاه کردن به دوربین هم واهمه داشت.... یا حتی به اجبار یک مسافرت اجباری.... اما ای کاش توی
امان از عکس هایی که فقط اسلایدهای خوب زندگی رو به نمایش میذارند....
عکسی که ظاهرا همه با مهربان کنار هم ایستادند و هر بی خبری با خودش فکر می کنه چقدر صمیمیت بین این افراد هست اما ای داد از وقتی که اون لحظه، فقط لحظه ی کوتاهی بین دو لحظه بحث و جدل و ناراحتیه و فقط به اجبار دوربین تغییر قیافه داشته و البته همون تغییر قیافه هم گاهی براش زورکی بوده... کسی که حتی برای نگاه کردن به دوربین هم واهمه داشت.... یا حتی به اجبار یک مسافرت اجباری.... اما ای کاش توی
صدای احمد بهار را، مهیار خوب از زیر کفش کنی می شنید. وقت شکار شاه قلدر ... قزاقِ سواد کوهی است. بیا ... قزاق اینجا خراسان است. بیا قزاق اینجا خانه یِ سلطان است. بیا قزاق ... اینجا از هر جایی که به شکار رفته ای اَهل تر است. شکارگاه گرگان و خانه ی امن کبوتران است. بیا! شاه آمد. صدای چکمه هایش را مهیار شنید. اما نمی دید. فقط حواسش به دوربین عکاسی بود. تا عکس بیندازد. "اعلی حضرت ... با چکمه هایتان نمی شه به پابوس حضرت بروید." مهیار فقط می شنید. شاه بدون چکمه می ش
بعد از سالها قسمت شد با هواپیما سفری داشته باشیم و البته از لحظه لحظه سفر عکس های هنری هم گرفتم و آلبومی هم ساختم. در عکاسی سفر دو دیدگاه مطرحه یکی این که آدم باید در لحظه زندگی کنه و به جای عکاسی اون لحظه رو لمس کنه و لذت ببره. دیدگاه دوم اینه که آدم باید از تلاش های امروز برای لذت بردن در فردا استفاده کنه مثل دیدن عکس های ثبت شده در سفر. متاسفانه دیدگاه دوم با این که طرفدار کمتری دارد مورد تاییدم است.
در ادامه گر عمری بود حاشیه نامه از سفری راه
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، مصطفی رشیدی رئیس اداره حفاظت محیط
زیست شهرستان دشتی اظهار داشت: پس از کشف و دستگیری یک متخلف شکار و صید
غیرمجاز ۹ قطعه تیهو به همراه آلات و ادوات صید در شهرستان دشتی، فرد متخلف
با شکایت اداره حفاظت محیط زیست حبس شد و طی دادرسی قضایی با توجه به
اجرای سیاست‌زدایی قوه قضاییه، در نهایت حکم متخلف صادر شد.
رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان دشتی افزود: حکم صادره برای متخلف
شامل ۱۰۰ ساعت خدمات عمومی رایگان در محی
دریافت
حجم: 84.1 مگابایتتوضیحات: Best Sniper Legacy یک بازی اکشن از استودیوی بازیسازی T-Bull می باشد که در گت اندروید منتشر شده است. بهترین تک تیرانداز بازگشته است. یک آزمایش شکست خورده هیولاهاها را ایجاد کرده که باعث شد یک دنیای آخرالزمانی شکل یابد. به یک تیرانداز برگزیده باید شکار کنید تا زنده بمانید. ماموریت های مختلف را تکمیل کنید و سلاح های قدرتمند را آنلاک کنید و تبدیل به یک تیرانداز نهایی شوید. پس با سلاح خود دایناسورها و زامبی های وحشی را شکار کنی
خلاصه داستان:
۱۰سال پیش،بعد از ظهور “دروازه” که دنیای هیولاها رو به دنیای واقعی متصل میکرد،بعضی از آدمای معمولی قدرت هایی دریافت کردن که مناسب شکار هیولاهای داخل دروازه بود.این افراد با نام “شکارچیان”شناخته شدن.هرچند،همه شکارچی ها اونقدرها هم قوی نیستن.اسم من سانگ جین-وو و یه شکارچی رتبه ای هستم.من جز او دسته از آدمام که حتی تو آسونترین دانجن ها هم با مرگ دست و پنجه نرم میکنه،”ضعیفترین شکارچی دنیا”.بدون داشتن هیچ مهارتی ،به زود با جنگی
تنها جاییکه می توان بدون گردن درد، نیم ساعت تمام آسمان را خیره تماشا کرد، داخل سرویس است. از پشت پنجره تمیز، ابیش را نوشید و ابرها را نظاره کرد.
_____
اول گربه بود. گربه ای وحشی با دندان های ببر مانند. آواره هایش دراز تر شدند دندان هایش کوچکتر. اول آماده شکار بود، حالا خود شکار به نظر می رسید. ترسیده...
دوم مرگ بود. مرگ، شبیه کارخانه دود سازی بود. دود های دراز و وحشتناک تا بالای بالا می دویدند. ترسناک بود. یعنی گربه از آن ترسیده بود؟
سوم جمجمه بود. بز
 
گرگ بالان دیده
آیا می‌دانستید که تقریباهمه ی فارسی زبانان، حتی بزرگانی از ادب فارسی، اصطلاح " گرگ بالان دیده " را که کنایه از افراد آزموده ، سرد و گرم چشیده و دنیا دیده است به غلط " گرگ باران دیده" می‌گویند و می نویسند ؟
 به کار بردن واژه ی باران در این اصطلاح اساسا نادرست است، زیرا همه‌ی گرگ ها  باران دیده هستند و اتفاقا در روزهای زمستانی و بارانی  بیشتر از لانه خارج می شوند و به شکار می پردازند و اگر باران دیدن علت با تجربه شدن گرگ باشد، ای
BluRay,Open Season: Scared Silly 2015,x265 HEVC,دانلود Open Season: Scared Silly 2015 720p,دانلود انیمیشن Open Season: Scared Silly 2015,دانلود انیمیشن فصل شکار,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Open Season: Scared Silly 2015,دانلود رایگان,دانلود فیلم,دانلود فیلم با دوبله فارسی,دانلود کارتون فصل شکار 2016,دانلود مستقیم Open Season: Scared Silly 2015 1080p,دوبله فارسی,
ادامه مطلب
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام , مستم باز می لرزد دلم , دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های بخراشی به غفلت صورتم را تیغ های نپریشی صفای زلفکم را دست و آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است ... #مهدی_اخوان_ثالث
در این کانال مطالب آموزشی بورس رو از سطح  صفر و مقدماتی شروع کردیم و تا سطح پیشرفته و حرفه ای پیش رفتیم. نحوه شناسایی و شکار سهام برتر بازار رو خودتون یاد بگیرید.اگر میخواهید در بورس حرفه ای شوید به ما  بپیوندید..
در این کانال مطالب آموزشی بورس رو از سطح  صفر و مقدماتی شروع کردیم و تا سطح پیشرفته و حرفه ای پیش رفتیم. نحوه شناسایی و شکار سهام برتر بازار رو خودتون یاد بگیرید.اگر میخواهید در بورس حرفه ای شوید به ما  بپیوندید.amuzesh_bours_iran@
 
چرا اسکرچر گربه لازمه و چی کار باید بکنیم که گربه‌ها دست از کندن و ناخن کشیدن به وسایل خونه بردارن؟
خب باید بگم گربه ها موجوداتی شکارچی هستن و ناخن کشیدن یا اسکرچ کردن (Scratching) برای اون ها شیوه‌ای غریزی برای تیز کردن ناخن‌ها، تعیین قلمرو و آماده شدن برای شکار است.
گربه‌های خانگی اگرچه دیگه اهل شکار نیستن وغذاشون رو به صورت حاضر و  آماده می‌خورن، اما هنوز این عادت غریزی رو دارن و اگه اسکرچر خوب براشون تهیه نکنیم ممکنه رو وسایل خونه مثل مبل،
اقدام تامل برانگیز یک سرباز آلمانی موجب شد تا 317 خیابان از سراسر دنیا به نام او نامگذاری شود.
عکس بالایک سرباز آلمانی را نشان میدهد که برای کودک جا مانده از خانواده اش سیم خاردار دیوار برلین را کنار زد. این سرباز به دلیل خیانت به کشور اعدام شد.
متن زیر نوشته ای در دفتر یاداشت این سرباز است :
گاهی انسان بودن گناه بزرگیست . اکنون که میدانم بخاطر کمک کردن به کودکی بیگناه که بازیچه جنگ و خشونت شده است فردا قبل از طلوع آفتاب مرا بدستان خداوند می‌سپا
می توان از ونوس حشره خوار به عنوان یکی از شگفت انگیزترین گیاهان روی زمین نام برد. گیاهان گوشت خوار تنها در سواحل جنوبی آمریکا در کارولینای شمالی و جنوبی یافت می شوند. این گیاه روش منحصر به فردی برای شکار طعمه دارد، آن ها طعمه خود را با ترشح شهد معطر و پوشش قرمز برگ های خود به دام می اندازند. ونوس حشره خوار معمولا مورچه ها را شکار می کند، وقتی که طعمه داخل برگ می نشیند، برگ محکم بسته می شود. این گیاه سوسک، مگس، ملخ، عنکبوت و حتی قورباغه های کوچک
دلتنگی هایم را ندید که با یاد جدایی از او در قلبم لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشدند دلتنگی هایی که مرا تا مرزجنون پیش میبرد دلتنگی هایی که نفس کشیدن را برایم دشوار میساخت دلتنگی هایی که تنها با یاد جدایی مرا به این حس ها دچار کرده بود حال پس از جدایی چه بر سرم آورده....سخت ترین وتلخ ترین  لحظه برایم لحظه جدایی بود لحظه ای که خود جدایی روح از تن را به چشم دیدم،لحظه ای که پس از آن تمام من خلاصه شد در لبخند های تلخی که خود از تلخی آنها خسته ام ...من بی
خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم / سر مست گفته باشد من از این خبر ندارم
شب و روز می بکوشم که برهنه را بپوشم / نه چنان دکان فروشم که دکان نو برآرم
علمی به دست مستی دو هزار مست با وی / به میان شهر گردان که خمار شهریارم
به چه میخ بندم آن را که فقاع از او گشاید / چه شکار گیرم آن جا که شکار آن شکارم
دهلی بدین عظیمی به گلیم درنگنجد / فر و نور مه بگوید که من اندر این غبارم
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد / که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
شتر است مرد عاشق سر
داستان فیلم درباره شکارچی پوستی به نام "هیو گلس" است که در حین شکار مورد حمله‌ی یک خرس قهوه‌ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در می‌برد و ۳۵۰ مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد...
 
..When there is a storm..And you stand in front of a tree.If you look at its branches, you swear it will fall.But if you watch the trunk, you will see its stability
وقتی طوفان میشه…
و تو جلوی یک درخت ایستاده با
چه حماقتی کردم امشب،
یه لحظه فقط یه لحظه بی احتیاط شدم.
وقتی مسیر مسابقه رو مشخص کردم به ذهنم رسید که توی جاده است شاید خطرناک باشه، اما توی یه لحظه این تهدید رو دست کم گرفتم،
با اینکه هزار بار با این بچه ها بازی کردم، هزار بار خوشحالشون کردم، با هم خندیدیم و و و..
این دفعه هزار و یکم، این یک لحظه، این بی احتیاطی من،
شکر خدا. خدا رو شکر. خدا رو شکر که اتفاقی نیافتاد.
یه لحظه حواسم رفت و بچه ها دویدن و یه ماشین لعنتی با سرعت پیچید توی جاده و آرمانی ک
هزاران سال از عمرم در بطالت گذشت و لحظه‌ای خوشی در این بین نیست. دیگر پیر شده‌ام، وقتی برای تغییر نیست. هر روز به خود یادآور می‌شوم که زندگی کوتاه است ولی باز در عادات خویش محو می‌شوم.هر کس به جای من به مربی‌گری این تن بپردازد، روزی به قلهء خوشبختی می‌رساندش ولی عاقبت این تن استهلاک است. می‌ترسم از روزی که بپرسند: عمرت را چگونه گذراندی؟ و من در بی‌پاسخی بمانم و در آخر بگویم شکار شدم با کوته‌فکری خویش! از آنجا می‌گویم که روزی جغدی از بیدار
در این نوشته روش شکار (صید) ، پرورش و تکثیر کرم خاکی را آنگونه که در منزل انجام پذیر باشد را برایتان بازگو می کنیم .
فروش مطلب کارآفرین پرورش کرم خاکی جهت تولید کمپوست در منزل
فقط 2700 تومان
جهت تهیه این محصول بر بر روی لینک زیر کلیک نمایید
اینجا
دانلود فیلم اکشن The Hunt 2019 شکار با زیرنویس فارسی و لینک مستقیم
نام فیلم: شکار – The Hunt 2019
ژانر : اکشن , ترسناک , هیجان انگیز
محصول کشور: آمریکا
امتیاز: — از ۱۰
سال انتشار: ۲۰۱۹
مدت زمان: ۲ دقیقه
زبان: انگلیسی
کارگردان: Craig Zobel
ستارگان: Emma Roberts, Betty Gilpin, Justin Hartley, Glenn Howerton

ادامه مطلب
جالبِ برام،شد دوبار! خیلی دوست دارم تو چنین شرایطی یکی ازم فیلم بگیره، حس میکنم آدما تو این حالت خنده دارن!
اولین بار تو اردوی مشهد اتفاق افتاد:)) دومین بار هم مدرسه!
از آموزش و پرورش اومده بودن ،آقای فلانی با سمت معلم، مدرس و تکنولوژیست آموزشی - مدیریت گروه آموزشی فلان مجموعه و خب گفته بودن که مجردِ...همکارها جمع و ایشون سخنرانی میکردن...صندلی های اول منو همکارم فائزه جون عین بچه درس خونا:)))منم با اخم بهشون گوش میکردم، اونم طبق عادت که جدی میشم
میگفت فکر کن بیان بگن همین ۱۱ تا امام رو داشتیم... امام غائبی در کار نیست. چه تغییری تو زندگیمون پیش میاد؟ 
.
 بخوام صادق باشم باید بگم هیچی... بجز اون لحظه‌هایی که ظلم زمانه نفسگیر میشه و فقط میشه زیر لب گفت اللهم انا نشکوا الیک غیبه ولینا... دیگه تو بقیه لحظه‌هام اتفاقی نمیفته...
.
باید تو خط به خط زندگیمون... تو لحظه به لحظه‌اش بذاریم جاری باشه امام زمان...
یه پایه اصلی زندگی باشه... 
خودمو میگما... فاصلم با این سبک زندگی، زمین تا آسمونه... 
.
ما رو ب
یک ماه بیشتر نیست ،
پس باید لحظه لحظه اش را "قدر" بدانم ...
+ این دفعه همسر سید شهرام شکیبا اومده بود ایوان مقصوره ، خانم ستاره سادات قطبی . خانم دلدار رفت باهش سلام و احوال پرسی کرد :) به نظر زوجِ موفقی میان ماشاالله ...
+ خدایا از امروز و از این لحظه پا گذاشتم در میهمانی با شکوهت ،از همان رزق های واسعت به من و همه ی دوستانم و همه ی کسانی که دارم عنایت کن ...
از رزق دل گرفته تا رزق های مادی ....
خود را به خدا بسپار،وقتی که دلت تنگ است؛وقتی که صداقتها آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است؛چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است
خود دا به خدا بسپار،آن لحظه که تنهایی؛آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار،همراه سراسر اوست؛دیگر تو چه میخواهی ؟!بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی؛ آن لحظه که از غمها بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،چون اوست نوازشگر؛چون ناز تو می خواهد او را ز درو
از این عصر خسته‌ام...
برگردیم به هزاره‌های دور...
من با پوست خرسی...
که زمستان‌هایمان را خوابیده...
برای تو بالاپوشی بدوزم...
و تو با شاخ گوزن پیری که شکار کرده‌ای...
عکسم راروی دیواره‌ی غارمان بکش!
مرا به هزاره‌هایی ببر ...
که غروب‌ها...
با شکاری تازه به خانه می‌آمدی...
و قلب من تنها آتشی بود...
که کشف کرده بودی!
رویا_شاه_حسین_زاده
......
گر سیر نشد تو را دل از ما
یک لحظه مباش غافل از ما
در آتش دل بسر همی گرد
مانندهٔ مرغ بسمل از ما
تر می‌گردان به خون دیده
بهم گفت یه لحظه بیا بیرون فکر کردم با نهاله  
باز گفت یه لحظه بیا بیرون اشاره کردم با منی ؟ 
گفت اره 
بهم گفت من ترم بعد مهمانی گرفتم یه جای دیگه اگر دلخوری ای از طرف من پیش اومده معذرت میخوام
اون لحظه نه دلخوریم مهم بود نه معذرت خواهیش 
فقط رو کلمه مهمانی گرفتن قفل کرده بودم ...
دلم گرفت... 
خیلی دلم برای خودم سوخت گناه دارم
آه سرانجام این لحظه‌ی ناب که جان اوج می‌گیرد و زبان، و زبان با جان یکی می‌شود و هم آن بر قلم جاری می‌کند که هست؛ کلام او. درست در این لحظه که آفریده با آفریدگار یکی می‌شود و آفرینش جاری می‌گردد. لحظه‌ی ناب ماقبل‌زمان خلقت؛ درست همین لحظه، همین جا.

حلمی | هنر و معنویت
عجیب و باور نکردنی. مسیر تحولات و سمتی که رهسپارش هستم این گونه است. لحظه ای را به یاد ندارم که فکر این آینده از ذهنم گذشته باشد. بوی مشئوم افکار آدمیان و از آن گندتر، ظاهر فریبنده و نازیبای آنان حالم را بهم می زند. بنظر می رسد دیگر تلاش برای ساختن فایده ای نداشته باشد. باید خودم را برای یک موجود ضد اجتماعی شدن آماده کنم. گوش های گرفته دیگر رنجی ندارند، چرا که صدای رجاله ها خاموش و نامفهوم می شوند. آرام آرام. گام بر میدارم به میعادگاه. لحظه ای که
هر لحظه امتحان است، پیش من و زمانم،
هر لحظه انقلاب است در قلب خو نچکانم.
هر روز من حساب است از عمر کم حسابم،
هر لحظه در شتاب است ایام گل فشانم.
گر پای من کنار است از راه بی کنارم،
فردای من درخشان از نور دیدگانم.
بر دوش من گران است بار گناه یاران،
بار گران دل را تا منزلی رسانم.
در چهره ام نشان است اندوه زندگانی،
در شعر من نهان است پیدا و هم نهانم.
 
 
،  در تک تک لحظه ها ، لحظه ای خوب و لحظه ای هم شاید بد ، لحظه ای خوش و لحظه ای شاید  ناخوش ، این لحظه به لحظه ها دست بدست هم میدن و میشن لحظات عمر ما ، اونقدر زندگی کوتاهه و اونقدر آدمها در هیاهوی زندگی غرق میشن که هیچکسی هیچکدوم از دلشوره ها و نگرانی ها و رنج هایی رو که ما کشیدیمو یادش نمیاد ، آدمها رنجهای گذشته  خودشون رو هم در گذر زمان دیگه فراموش میکنن چه برسه به رنج هایی که ما متحمل شدیم ، آدمها همه فکر میکنن خیلی خوب رفتار کردن و حتی اونم
هیچ وقت لحظه های خوش نمیان مگر خودمان بخوایم.
هیچ وقت خوشبخت نمیشیم مگر خودمانبخوایم.
لحظه هارو از دست ندیم چون آدم باید با چیز هایی که کوچین خوشحال باشه مثلا یکی که لامبورگینی داره خوشحاله هنر نکرده کسی که یک‌ کتاب یا ماشین کوکی داره باهاش خوشحاله ایول داره.
روزهارو از دست ندیم به قول تونی استارک( تو فیلم انتقام جویان پایان بازی وقتی که به سال ۱۹۷۰ آمدن روبه پدرش گفت):هنگفت ترین پول توی جهان نمیتونه یک ثانیه رو  بر گردانه.
 
پی نوشت۱:قدر لحظ
مرحوم گلابدره ای از نویسندگان برجسته کشور، در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی یادداشت هایی را از شرایط و خاطرات میدانی خود در عرصه مبارزات مردمی با رژیم ستمشاهی به رشته تحریر درآورد که بارها در قالب کتابی مدون به انتشار رسید. متن زیر گزیده ای از یادداشت او پیرامون نقش رسانه در ترویج سبک زندگی غربی است که از نظر می گذرانید:
... نگاه کن، ببین تلویزیون ملی ایران چه نشان می دهد؟ چه می گوید؟ چه فیلم هایی به نمایش می گذارد؟ وای! چه کسی باور می ک
درخت گیلاس، سایه ی خود را مانند دامنی(سفره ای) روی زمین پهن کرده است. حیوانات در جنب و جوشند و رودخانه می تازد. ریشه های درختان در کمین آب رودخانه نشسته اند و منتظرند تا آن را شکار کنند. ادکلن گل ها در هوا پخش شده و پروانه ها را به وجد آورده است. چادر کوه پشت حصارهای  قدیمی مزرعه دار، پهن(بر پا) شده و به این منظره ی حیرت انگیز خیره شده است.
عاقل شدم , دوباره که دیوانه ات شوم با پای خود شکار تو آمد سر کمند جان می دهم برای تو چون شمع و وقت صبح بر خویش دل نبندی و بر عشق دل ببند این جان که در هوای تو از تن بدر نرفت ساده ولی برای تو صد دل ز خویش کند افتاده ام به پای تو چون خاک در رهت مگذر ز من که خاک ز جایش شود بلند در قلب و نبض من به میان است پای عشق جان داده ام به خنده ات آرام تر بخند ... #الهام_ملک_محمدی
از ترس نرسیدن....
چشماتو ببندی و بخوای که زمان زود بگذره...
بگذره تا برسه به اون لحظه...
بگذره تا برسه به اون لحظه که نمیدونی بعدش چه قدر سخته یا اسون اما میدونی که بعدش حتما فرق داره....
بعدش اصلا مثل قبلش نیست....
همین رو میخوای....
مثل اون لحظه که ته دلت یه حالی میشه تو سرعت و سرازیری....اما بعدش قطعا فرق داره با قبلش...
ازش می پرسم چطور میتونی انقدر زیاد بخونی؟ میگه از وقتی الفبا یادگرفتم زمین و زمان رو خوندم هرچی تابلو بود هر چی نوشته رو شیشه مغازه ها بود هر روزنامه ای، هر پشت نوشته ی کامیونی همه رو مثل شکارچیی که قراره نوشته شکار کنه. آخرش این شد که به کتاب خوندن علاقمند شدم و معتاد.
آدینه شب آذرخشی جهید 
آرزویی بر کاغذی نقش بست
گوهر از کوه نمایان شد 
کلاغی به چنگالی در ربود
کرکسان بر دشت سرازیر شدند
مرغکان در لانه کز شدند
چرخان با دم خروسی روبهان 
قرقاولان گریزان 
بیشه خالی از شکار شد
گرگ سحرگاه به خضرا زد
درنیافت قرقاول و مرغکی 
چون درربوده بودند کرکسان
عـݪـۍ:
◔͜͡ عڶـــےِِ͜͡◔:
میگن اگ عقاب ،میخواد کلاغ نباشه و همچنان عقاب بمونه میتونه تا 60 سالگی هم زندگی کنه ولی برای رسیدن به این سن باید تصمیم بزرگی بگیره!ظاهرا وقتی عقاب  سنش از نیمه میگذره،چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگ نمیتونن شکار رو بگیرن و نگه دارن ؛ نوک بلند و تیزش تاب دار و کند میشه؛ شهبال ها بر اثر زخیم شدن پرها؛ به سینش میچسبن  و پرواز برای عقاب دشوار میشه .....
درست توی این موقعیت ؛  عقاب تنها دو گزینه در پیش رو داره؛ یا باید بمیر
با سلام . 
این روزا ادم اسمای  عجیب و غریبی رو می شنوه  . مثلا گیاه جون من یک برگ بده یا گیاه بنزینی یا مثلا برگ هندوانه یا مرغ بهشتی یا قلب خونین . 
امروز هم گیاهی رو معرفی می کنم که جدیدا مد شده در آپارتمان نگه می دارند ‌ .  
شاید دقت کرده باشید یا نه ، من در عنوان متن  به جای استفاده از دیوونه از دیونه استفاده کردم . اتفاقا اشتباه نکردم ‌ . منظور من یک گیاه احمق و دیوونه نبود بلکه گونه ای از گیاهان حشره خوار به اسم دیونه ( dionea ) بود .


مگس برای اس
اگر از من بپرسند که دستاورد نیم قرن زیستن ات چیست خواهم گفت :
به تمامی زیستن در لحظه ... بی گذشته و بی آینده ! زیستنی سراسر لذت !
شیره ی وجودی زندگی را از پستان روزگار مکیدن !
و چه لذت مشترکی . همچون کودکی که به سینه ی مادر چسبیده و با ولع عصاره ی عشق مادر را به درون می کشد و مادر ...
مادر از این مصرف شدن لذت می برد ...

روح وحشی
+لحظه ها تنها المان های واقعی زمان هستند و باقی فریب ذهن .
++همین ؛ این لحظه ؛ امروز . این همان چیزیست که میخواهم ! 
بگذار در همین ل
بلیط لحظه آخری کیش
بلیط لحظه آخری کیش که همان بلیط چارتر هستند که توسط آژانس های هواپیمایی ارائه می شود و به فروش می رسد. به همین دلیل به این بلیط ها بلیط لحظه آخری کیش می گویند که 24 ساعت قبل از پرواز موجود می باشند و در پایین ترین نرخ ممکن خود قرار دارند.خرید بلیط لحظه آخری کیش که ارزان تر از قیمت بلیط اتوبوس کیش  می باشد شما را شگفت زده خواهد کرد. در واقع شما با خرید یک بلیط لحظه آخری کیش از نظر تفاوت جایگاه و کلاس پروازی هیچ تفاوتی با بلیط های
تولد گرفته. بازهم همان همیشگی ها و بازهم همه شان کنارهم با لبخند به دوربین نگاه میکنند.دلم لحظه ای و فقط لحظه ای برای تک تکشان تنگ میشد. برای تمام روزهای گذشته برای جمع جیغ جیغو و پرسروصدایشان. اما لحظه ی بعد دلم حسادت میکند به جمعشان و به پایبندیشان و به نبود خودم درمیانشان. از همان روزی که یکیشان مهمانی گرفت و من از شنیدن اسمم میان پچ پچشان فهمیدم قرار نیست دعوت شوم و نشدم فهمیدم که فاتحه این رابطه خیلی وقت است خوانده شده حلوایش هم میل شده. ن
الان ساعت 5 صبحه ... و من منتظر طلوع خورشید هستم، بعضی وقتا که دارم به این لحظه‌ی زیبا فکر می‌کنم، می‌بینم که چقدر لحظات زیبا رو ما از دست می‌دیم ... شاید همون یک لحظه‌ی زیبا مسیر جدیدی به زندگی ما بده، شاید تغییری ایجاد بشه . همه‌ی ما متولد یک لحظه هستیم. یک لحظه که پدر مادر تصمیم به ازدواج می‌گیرن، یک لحظه که بچه به دنیا میاد و یا یک لحظه که از دنیا میریم.
هر لحظه می‌تونه یک اتفاق جادویی داشته باشه که شاید بتونیم بهش برسیم. من که خیلی از طلوع
آکباش و آکیتا
شق و رق شدی آکیتا،چاق و چله شدی،شرط می بندم بیست
کیلو اضافه کردی،قَدِت هم چند سانت از آخرین باری که دیدمت ،بزرگتر شده،راستشو بگو
این مدت چی کار می کردی؟
آکیتا:وقتی شوهرم منو با توله ها وِل کرد و رفت،چند
وقتی افسرده بودم
آکباش می پره تو حرف آکیتا و میگه:
تا بوده این بوده و هست،مردای هوس باز کارشونو می
کنند و توله هاشونو می گذارند واسه ماها،باور کن از این زندگی نکبتی خسته شدم،اون
توله سگ هم که فقط سربارِ منه،یه لقمه نون گیر خودم ن
روزی که برای اولین‌بار ببینمت، قطعا داستان‌های زیادی برای تعریف کردن دارم. من مشتاقانه حضورت رو تمنا می‌کنم و از خدا می‌خوام فرصتی رو بهم بده تا حس لبریز از هیجانم رو با صدای خودم برات بگم. هیراد جانم، پسرِ قشنگم، روزی که برای اولین بار ببینمت، معلوم نیست در چه سن و سالی هستی و چقدر از هیجانات این روزهای منو درک می‌کنی، ولی مهم نیست، چون من صبر زیادی در مقابل بودنت و انجام دادن درست‌ترین کارهایی که یاد گرفتم در به‌موقع‌ترین زمان‌های مم
خوب است زندگی و ندارم شکایتی
سختی و راحتی ام برقرار بود
در پشت سر شده شادی و غم درو
صیّاد بوده و گاهی شکار بود
در روبرو شب و روز است در طلب
تا گفتگو کنم که در اینجا چه کار بود
من مرغ زیرکم که نیفتم به دام غم
غمخانه در طلبم بیشمار بود
خوب و بد است همانی که کرده ای
غم بود کوه و شادی من چون غبار بود
وقتی شکایتی ندهد حاصلی تو را
بهتر که گفته خوشی در کنار بود .
یک روزی یک نفر که عزیز هم بود، برایم از تعامل حرف زد و اینکه بخواهی نخواهی توی تعامل با آدم های دیگر یک چیزی دستت را میگیردنه لزوما این که حرف گهر باری بشنویهمیشه اینطور نمیشوداما مثلا عکس العمل ها هم خودش کلی حرف برای گفتن داردیا حتی حرف های نا درست شاید حتی خیلی نا درست(کسی چه میداند شاید هم درست)یک روز دیگر یک نفر که خیلی عزیز بود پیشنهاد داد امتحانش کنمفعلا تصمیم به تعامل گرفتممدت دار نیست و از این تصمیم های در لحظه در آمدههر لحظه ممکن است
 
دقت کردی همین حالا ، همین لحظه پیرترین سِنی هستی که تا حالا بودی و جوانترین سنی هستی که تا اَبد خواهی بودپس از لحظاتت بی نهایت لذت ببر ، شاد باش ، غمگین مباش ، خلاق باش ، جسارت کن ، بیشتر بخواه ، جلو برو و از خودت مطمئن باش و هر لحظه یادت باشه هم‌ اکنون جوانترین سِن رو داری و هر لحظه بابت این موهبت الهی شکرگذار باشلحظاتتون پُر از باورهای مثبت
بعضی لحظه ها در زندگی خیلی ناامیدکننده ست
اونقدر که دلت میخواد بزنی زیر هرچی مسئولیت و وظیفس
بجاش بری کوه، دشت، یه سیاره دیگه یا زیر پتو
حتی تمام دنیا رو پاز کنی و بشینی فیلم ببینی
بعضی لحظه های ناامید کننده کش میان
و من تا ۲۴ ساعت آینده محکومم به موندن در این لحظه کشدار
آخ که تنها فرار غیرممکن، فرار از زمانه
اینجور وقتا دلم میخواست این ۲۴ ساعتو موقتا میمردم
محض دلخوشیم: گاهی بی قواره نوشتن به تخلیه عاطفی می ارزه.
لحظه شماری کردم تا آخر هفته تموم شد و بالاخره تونستم زنگ بزنم و اجازه دیدنت رو بگیرم 
هرچند
که به این راحتی ها نبود ... شایدم بود ولی چون لحظه ها برای من به کند
ترین نحوی که می‌شد میگذشت اون سه روز برام خیلی زجر اور بودن تا بالاخره
مجوز صادر شد 
با دلی پریشون و زجر کشیده زنگ زدم تا وقت ملاقات رو بگیرم ولی گفتن اولین نوبتی که میتونن بدن برای ۱۶ روز بعد بود ...
چیکار میتونستم کنم ؟ چه کاری از دستم برمیومد جز پذیرفتن ؟ 
و باز شمردن ثانیه ها شروع شد
از این عصر خسته‌ام...
برگردیم به هزاره‌های دور...
من با پوست خرسی...
که زمستان‌هایمان را خوابیده...
برای تو بالاپوشی بدوزم...
و تو با شاخ گوزن پیری که شکار کرده‌ای...
عکسم راروی دیواره‌ی غارمان بکش!
مرا به هزاره‌هایی ببر ...
که غروب‌ها...
با شکاری تازه به خانه می‌آمدی...
و قلب من تنها آتشی بود...
که کشف کرده بودی!
#رویا_شاه_حسین_زاده
این متن دخترونه هست و من پسر هستم!
کجاست؟
لحظه های خالی و بدون کینه و صبور
عطر خاطرات کهنه ی قدیم
عشق (مثل چشمه مثل رود) دور
دلم گرفته است...
مثل بارش شدید قطره های درد
روی شانه های صبح سادگی
در خیال روز های سرد
کجاست؟
لحظه های خیس انتظار
عشق خالص دو یار
کجاست؟ 
تئاتر بوسه های شب
حرف های گرم و عاشقانه ی دو لب!
کجاست؟
 هوای تازه وخنک
طرح آسمان آبی و بدون لک
دلم گرفته است...
دلم گرفته است...
دلم عجیب تنگ است؛
برای لحظه های عاشقانگی
برای خاطرات خوب و اتفاق های ناگهانگی.
شعر از شاعر خسته:
تنها کسی که هر وقت حس کردم تنهای تنهام و برام مونده ،خداس
تنها دلگرمیم خداس
 همه چیو میسپارم به خود خدا، شاید معنی امید و توکل همین باشه
 
نه تو می مانینه اندوهو نه ، هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود ، قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشتغصه هم ، خواهد رفتآن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آیینهنهآیینه به تو ، خیره شده استتو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندیدو اگر بغض
با سلام
دوست دارید در زندگی چه چیزهایی رو تجربه کنید؟ میتونید در نظرات یا در وبتون بنویسید.
من ...
1. زندان انفرادی رو تجربه کنم. (اسم زندان: زندان الکاتراز که تو دریاس یا اقیانوس)
2. نبرد با خرس در جنگل یا قطب
3. شکار نهنگ با نیزه در اقیانوس
4. سورتمه سواری و داشتن چند گرگ+ یه گرگ پیر
5. گلادیاتور بشم.
6. کارگری
# تا الان فقط مورد 6 رو موفق شدم.
یاعلی
هرچی هم که با خودت عهد و پیمون ببندی که دیگه کتاب نخری، وقتی ببینی انقلاب کتاب بساط کردن پنج تومن، هوایی می‌شی. مثل معتادی که جنس ارزون ببینه، با کله می‌ره می‌گیره تا بکشه و شارژ بشه و هرچی درس و قول توی دوره‌های NA بوده رو فراموش می‌کنه؛ منم امروز تا به خودم اومدم دیدم دو زانو نشستم روی زمین و اصلا حواسم به کثیف شدن شلوارم نیست و دارم کتابا رو شُخم می‌زنم..
قرآنِ انگلیسی و رباعیات خیام و پیامبرِ جبران خلیل جبران، شکار امروزم بود. از اون شکا
نصف یک بطری حاوی یک مایع سفید رنگ رو یک جا خورم و با دستم اطراف دهنم رو پاک کردم.خیلی وقت بود که آروم و قرار نداشتمیه کابوس دست از سرم برنمی داشتداشتم تنها توی جنگل قدم میزدم با یه تفنگ روی دوشماما عجیب ترین بخش داستان حتی این نبود که من ، چرا پا تووی یکی از ناشناخته ترین جنگل های دنیا گذاشتم.دلیلش معلومهدلیلش اینه که اون چند کیلومتر راه اومده بود و نصف گله ی گوسفندام رو قلع و قمع کرد. عجیب ترین بخشش آینده بود.آینده ای که یه بطری حاوی یک مایع س
نام کتاب: #سرباز_کوکی_ها | نویسنده: #مجید_همتی_متین | انتشارات: #نیماژ | ۱۲۴ صفحه.این کتاب حقیقتِ تلخِ زندگیِ سربازان است. روایت انسان های مهجوری که غربت هر یک پهنه ای به وسعت و بلندای یک تپه را می پوشاند و هر لحظه شان مثل لحظه ای پیش و لحظه ای پس از آن است. انسان هایی که در مدار غربت خود انگار آدمکی کوکی مدام به تکرار یک عادت گرفتارند. برای آنان حقیقت چون برف براق و سوزان است و عشق خواب خوشی که هرگز آن را نمی بینند..برشی از کتاب:سوت که نواخته می شود چ
گاهی با معشوق‌مان بازی می‌کنیم. فرو می‌رویم در نقشی که نیستیم: یک حسودِ بی‌بخشش. یک غیرتیِ بی‌تحمل. یک حسابگرِ مو از ماست بیرون کشنده. یک معشوقه‌ی هرجایی. یک بی‌عاطفه‌ی بی‌تفاوت. یک دیوانه‌ی زنجیری حتی. بازی می‌کنیم تا بازی که تمام شد، سخت‌تر و محکم‌تر در آغوش بکشیمش. که زندگی یکنواخت نشود. که لذتِ با هم بودن‌مان گونه‌گون و مستدام باشد. اما یک لحظه هست - و فقط یک لحظه طول می‌کشد - که باید بازی را تمام کنیم. باید دوباره خودمان شویم. بای
 
انگار وقتی اسمت را از آسمان آوردند به لحظه‌های پریشانی ما هم فکر کردند. به آن لحظه ناامیدی دکترها از بهبودی، به آن تلفن‌های هراسان بی وقت. به آن ساعت‌های تحمل درد ناشناس، به ثانیه‌های تمام نشدنی تکان خوردن زمین، به لحظه ناگهانی تصادف در تاریکی...به ساعتهای پریشانی و پشیمانی، اضطراب و اضطرار...
انگار وقتی قنداقه‌ات را دادند دست پیامبر، به همه ما فکر کردند. موقع انتخاب اسم، به تک تک ما شکسته‌ها، دست بسته‌ها، جواب کرده‌ها، از نفس افتاده‌
ادشاهیدو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. 
 
یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است. 
این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستن
لحظه ها... اتفاق ها...
همه لحظه ها و اتفاق های این زندگی مشترک از جلوی چشم هاش میگذره. الان 72 ساعته که مدام داره تصویر میبینه؛ خنده های مهناز، اشک هاش، سفرهاشون، دعواهاشون... و جمله های آرمان که مدام تکرار میشن : اتفاق ها و لحظه هان که مهمن"
احمد تصمیم گرفته به این فلسفه آرمان فکر کنه. درواقع بیشتر از فکر، چون به نظرش منطقی میاد، میخواد عملیش کنه.
داره اتفاق ها رو مرور میکنه. لحظه ها رو هم. و این مسئله با خودش ترس میاره. ترس از این که لحظه ها اونقدر ج
نشستم تو یکی از دهنه های  پل خواجو ، هنوز جای دندون عقلی که دیروز کشیدم درد می کنه ...درد نبودنش تا مدت ها توی دهانت حس میشه ،
در این لحظه به تمام شدن نیازمندم ،تمام شدن هرچیز ،هرکس
 وفکر می کنم هیچ وقت تمام نمیشود .
پ .ن:غول سیاه افسردگی..تو بردی ...
علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها... مرد شکار است و زن شکارچى، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شکارچیگرى او ناشى مى‏شود.
این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مى‏خواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرّج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها